دیشب خواهر عزیزم مهمونم بود. دخترک اینقده خوشحال بود که رو زمین بند نمیشد. برا افطار الویه درست کرده بودم و یکم سوپ . الویه رو تو یه ظرف خوشگل ریختم و روشو با پشت قاشق مایونزی صاف کردم. دخترک خواهش کرد که روشو تزیین کنه. منم اجازه دادم. گفت میخواد روش یه خورشید درست کنه و بعد دیدم داره گوجه هارو برش میزنه. داشتم ظرف میشستم که گفت مامان جای چشاش چی بذارم. جواب دادم : یه چیز گرد پیدا کن. یکم که گذشت گفت مامان خوشگل شد؟ منم بدون نگاه گفتم خیلی . بذارش تو یخچال . موقع چیدن سفره افطار بود و خواهرجان تازه از جاده رسیده بود و من ازش خواستم بره بشینه من میزو میچینم. چشمتون روز بد نبینه. ظرف الویه رو برداشتم دیدم جای چشم دوتا پونز گذاشته. بدون اینکه کسی بفهمه سریع ورش داشتم و جاش دوتا زیتون گذاشتم تا سر فرصت دعواش کنم. حالا سر سفره گیر داده پونز ها کو ؟ هرچی میکوبم به پاش که هیس حالیش نمیشه. تا مجبور شدیم جریان پونز رو بگیم. آقا از دست این بچه ها. هی بگید یه دونه دیگه بیار.
تا تو باشی دیگه نگاه نکرده بچه را تایید نکنی! اما فکر کن نمیدیدی پونزها را ... وای.
خب دخترک گفت ببین خوشگل شده یا نه پس چرا نگاه نکردی؟!!خدا رحم کرد بهتونا!
آخی چه هنرمند،به این قشنگی به مامانش کمک کرده.
یکی دیگه بیــــــــــــــار
خوب خودت گفتی یه چیز گرد پیدا کن دخترجان هم پیدا کرده فقط موندم پونز کجاش گردهقربونِ سلیقه و هنرش
از گردی سطحش استفاده کرده بود.
هاها
چه قشنگ نیازش رو تشخیص داد و بر طرف کرد نیاز به یه چیز گرد داشت که با تیزیش فرو بره تو اولویه
ای ول وشم آمد
شما مادر نمونه وقتی بچه میگه میخوام تزیین کنم اول بش مواد تزیین رو بده تا بدونه از چیا مجازه استفاده کنه
بعد طرح دلخواهش رو پیاده کنه
فکر کردم خودش از تو یخچال یه چیزایی پیدا میکنه.
ای جونم عزیزم خدا حفظش کنه ، کلی خندیدم با خوندن این پست
امان از این دسته گل آب دادن این وروجکها