دیروز بیشتر وقتم به خواب گذشت .البته به ضرب قرص . یکی دو ساعت دیشب بیدار بودم. دخترک خونه مادرهمسر مونده. امروز ظهر همسر با اصرار بیدارم کرد و بزور منو برد از خونه بیرون . رفتیم مزرعه. هنوز طعم گس قرصها باعث تلخی دهنم شاید هم روحمه. خربزه ها جوونه زده بودن. نگاه کردم.ولی روحم کشش شادی نداشت. روح وقتی کثیف میشه اولین اثرش عدم لمس زیباییهای خداست و من چقدر از دست خودم زجر میکشم . چرا نمیتونم مثل همیشه موضوع رو هضم کنم. جای زخمهای روحم رو میبینم و لمس خونابه از لای زخمها. دوست داشتم تو اون گرما رو خاک میخوابیدم و خودمو به خاک میمالیدم و ضجه میزدم و از خدا واسه آرامشم کمک میخواستم. ولی قدرت اینکارم نداشتم. از خودم بدم میاد. شاید با خودمم قهر کردم.
ماهی جان
جان دلم .
آدم با همه قهر باشه با خودش نه
اصلن یه وضعیه
انشالله همه چی درست میشه ماهی جانم
الهی آمین