روزمره یک بانو

روزمره یک بانو

روزمره یک بانو

روزمره یک بانو

خواهرزاده جدید

خواهرکوچیکه دیروز خبر بارداریش رو داد و من درحالیکه از خوشحالی گریه میکردم بهش تبریک گفتم. وقتی مادرم مرد این خواهرم فقط 4 سالش بود و من به عنوان بچه بزرگ خانواده در سن 18سالگی مسولیت بزرگی رو بدوش گرفتم. این ته تغاریه با موهای قهوه ای فرفری به قول پدرم بره تودلی حالا بزرگ شده داره خودش مادر میشه. تو همون حالت گریه درحالیکه لبه تخت نشسته بودم و زیر لب خدارو شکر میکردم یاد گریه های تنهاییش تو کمد رختخواب افتادم. بچه مظلومی بود و همیشه یواشکی گریه میکرد.

 ازینکه عضو جدیدی داره به ما اضافه میشه خیلی خوشحالم. خدا دل همه کسایی که ازین نعمت محرومن شاد کنه.

نظرات 6 + ارسال نظر
افسانه سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 05:09 ب.ظ

تبریک میگم :قلب

مرسی

خانم توت فرنگی سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 05:34 ب.ظ http://pasazvesal.blogsky.com

ای جان... تبریک میگم عزیزم!
پس یه جورایی هم حکم خواهرش رو دارید هم مادر

دقیقا. هرسال روز مادر برام هدیه میگیرن

نیلوفرجون سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 05:45 ب.ظ http://talkhoshirin2020.blog.ir

مبارکه.
الهی آمین

nasrin khanom چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 01:35 ق.ظ

Mobrak bash
Cheshmeton roshan

دلتون روشن

دخترک چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 11:28 ق.ظ

خیلی خیلی مبارکتون باشه
به سلامتی و خوشی به دنیا بیاد

مرسی

دنیا شنبه 13 تیر 1394 ساعت 02:10 ب.ظ

واى عزیزم مبارکه ❤️❤️

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد