یکی دوروزه با همسر صمیمی نیستیم. هر دفعه که باعث ناراحتیم شده و من رنجیدم تا اومده یک کلمه حرف زده کشش ندادمو زود تمومش کردم.انگار نه انگار.من اهل جدل نیستم و حتی مواقعی که ناراحتم دعوا نمیکنم. تو خودم میریزمو اونم اینو میدونه. حتی عامل ناراحتی رو هم به زبون نمیارم. وقتی هم اون میاد و در مورد یه چیز دیگه حرف میزنه ناراحتیمو فراموش میکنم. ولی این دفعه دیگه تصمیم دارم قهرمو ادامه بدم. نه اینکه موضوع این سری بدتر از موضوعات پیشه. میخام بفهمه که هربار چقدر ناراحت میشدم. بارها تکرار کرده اگه دعوامون نمیشه من کاری نمیکنم که تو ناراحت شی. در صورتیکه این منم که سریع میگذرم. البته منتی هم سر کسی ندارم. حوصله بحث ندارم و آرامش رو به هرخواسته ای ترجیح میدم. ولی الان از دستش ناراحتم و قصد هم ندارم باهاش خوب شم. دعوا هم نمیکنم. فقط بیشتر وقتم رو تو سکوت میگذرونم و خیلی خشک و سرد در حد بله و خیر جواب میدم. بعد این همه سال زندگی چقدر روحیم ضعیف و شکننده شده. افسرده ام خیلی دلم مرخصی میخاد کاش میشد
بعضی اوقات قهرم مزه میده ها
شاید زودتر باید این رویه رو پیش میکشیدی که فکر نکنن کاری نمیکنن که باعث ناراحتی بشه
اون موقع شاید دیگه تکرار نمیشد و واقعا هم دیگه این کدورتا پیش نمیومد
ماهی جون این خوبه که بیشتر وقتا گذشت میکنی ولی گاهی اوقات لازمه که به همسرت بگی از چی ناراحت شدی. اکثر خانمها فکر میکنن آقایون باید خودشون بفهمن که چه چیزی باعث ناراحتی اونا شده اما تا بهشون نگی اصلا متوجه نمیشن. امیدوارم حالت زودتر خوب بشه.
pas kojaii nazaratam ke taeed nakardi
برمیگردم . به زودی